آموزشی نرم افزار، مقاله، سخت افزار، نمونه سوال

آموزشی نرم افزار، مقاله، سخت افزار، نمونه سوال

آموزشی نرم افزار، مقاله، سخت افزار، نمونه سوال

آموزشی نرم افزار، مقاله، سخت افزار، نمونه سوال

مهمترین آژانسهای اجتماعی شدن(1)

مهمترین آژانسهای اجتماعی شدن(1)


یکی از مهمترین آژانسهای اجتماعی شدن و مدرسه ؛ اصلی ترین نهاد آن :
Education,One of the most important agency for socialization and school the main institution of it :
. . . و انسان ، درون جامعه متولد می شود . نخستین نهادی که انسان در بدو تولد درون آن چشم می گشاید ، خانواده است. همان خانواده ای که کدهای اولیه ی شناخت را به انسان می دهد و او را برای ورودبه جامعه آماده می کند. خانواده می تواند مطابق تعاریف رسمی ومنطبق براین تعاریف یک گروه اجتماعی متشکل ازیک مرددر جایگاه پدرویک زن در جایگاه مادرو چند فرزند دیگر آنها باشد ، می تواند تنها از یکی ازاین عوامل ؛ پدریا مادریا پدر خوانده یا مادر خوانده یا هر انسان دیگری در این نقش تشکیل شده باشد .
حتی می تواند جمعی بزرگترمانند یک شیرخوارگاه یا یتیم خانه را شامل شود و متاسفانه در جامعه ی انسانی مدرن مانند برخی کشورهای غربی حتی می تواند متشکل از یک زوج هم جنس باشد . در هر صورت مادر و پدر یا کسانی در نقش آنها ، اولین جمعی است که یاریگر نوزاد یا Newborn درگرفتن نخستین کدهای شناختی وکسب معرفت می باشد،درگام دوم درمسیراجتماعی شدن ، آژانسهای مختلفی پس از خانواده ایفای نقش می کنند . اما هریک ازاین آژانسها می توانند مسیرهای مختلفی را به کودک آموزش دهند که ناشی از فرهنگ آژانس موثر بر شناخت کودک است و می تواند نشئت گرفته از فرهنگ جامعه ، خرده فرهنگ ها و حتی وضعیت خاص روانی یک شخص باشد و بنابراین این آژانسها می توانند مسیرهای گوناگون و گاه متعارض و متضادی را به کودک القا کنند که در نهایت معرفت کسب شده توسط کودک می تواند از انطباق کامل با فرهنگ جامعه تا ضدیت با فرهنگ غالب ، متغیر باشد . نخستین آژانسی که از سوی جامعه و با هدف اجتماعی کردن کودک ایجاد و وارد عمل می شود ، مدرسه یا نهاد رسمی آموزش و پرورش است .
نباید از یاد برد که هدفِ آموزش علوم یا آمادگی کودک برای علم آموزی و بعهده گرفتن مشاغل تخصصی در آینده و شرکت در نظام تقسیم کار، هدف ثانویه ی مدرسه خصوصا" در مدارس ابتدایی است و هدف اصلی این نهاد همان اجتماعی کردن یا آماده ساختن کودک برای حضوردرجامعه و درک به موقع و هماهنگِ ساختها ، کارکردها و فرهنگِ جامعه جهت نشان دادن عملکرد معقول اعم از واکنشها ، رفتار یا کنش ، در جهت رفع نیازها و رسیدن به اهداف جمعی است. مرور اجمالی آنچه اصول جامعه شناختی نام می گیرد، این هدف اصلی و اساسیِ نهاد مدرسه را روشن تر میکند . در این مقاله ، نخست به اجتماعی شدن و آژانسهای آن از دیدگاه مکاتب مختلف و نقش نهاد آموزش وپرورش ومدارس درسطوح مختلف خواهیم پرداخت .
پس از آن نگاهی خواهیم داشت به اصول جامعه شناختی ، همچنین به فلسفه ی شناخت یا معرفت شناختی اجتماعی برای بیان آنچه باید این نهاد به آن مجهز باشد تا بتواند بطور موثرتر و کارآمدتر نقش خود را به عنوان مهمترین آژانس اجتماعی کننده ایفا کند . توجه به وظایفِ نهادها و آژانسهای اجتماعی کننده دیگر در جامعه ی انسانی و وجوب هماهنگی با آژانس آموزش و پرورش و بخصوص نهاد مدرسه در اجتماعی کردن کودک به عنوان عضو جدیدالورود به جامعه بخش دیگری از این نوشتار را تشکیل خواهد داد .

● اجتماعی شدن :


Mayer F . Nimkoff در فرهنگ علوم اجتماعی، اجتماعی شدن یا Socialization را چنین توصیف می کند :
۱) مراد ازاجتماعی شدن درروانشناسی اجتماعی فرایندی است که به وسیله ی آن یک فرد می آموزد که از طریق فراگرفتن رفتاری اجتماعی که مورد تایید گروه باشد ، خود را با آن گروه انطباق دهد .
۲) اصطلاح اجتماعی شدن را در اصل روانشناسان اجتماعی ، جامعه شناسان و پژوهندگان رشد کودک به کار برده اند : « همه ی کودکانی که استعدادهایشان ... زیاد محدود نیست در برهم کنش اجتماعی شرکت می جویند و سرانجام رفتارهای اجتماعی کسب می کنند . فرایندی ... که به اجتماعی شدن معروف است ... در اصل فرایندی مربوط به یادگیری است . » در این تعریف که از نیوکم است ، اجتماعی شدن فردی تا حدّی با یادگیری اجتماعی مساوی انگاشته شده است .
بنابر تعریفهای دیگر مراد از اجتماعی شدن تقریبا" آن یادگیری است که با تصویب گروهی سروکار دارد . : تفاوتهای موجود در مفهوم اصطلاح اجتماعی شدن تا حد سازوکارهایی که اجتماعی شدن از طریق آنها حاصل می شود نیز گسترده است . تالکوت پارسونز و ر.ف.بیلز ، پس از یادآوری این نکته که « کانون اصلی فرایند اجتماعی شدن در فرایند نهادی شدن فرهنگ جامعه ای است که کودک در آن متولد می شود » اشاره می کنند که جنبه های قاطع فرهنگ برای این منظور الگوهای ارزش جامعه اند و شرایط موثر برای اجتماعی شدن « قرار گرفتن در وضعی اجتماعی است که خود اشخاص قدرتمندتر و مسئول تر در نظام ارزش فرهنگی مورد بحث در آن ادغام می شوند ، هم از این لحاظ که همراه بچه ها نظام اجتماعی نهادی شده ای را تشکیل می دهند و هم از این نظر که الگوها قبلا" به شیوه ای مناسب در شخصیت خود آنها نهادی شده است .» پارسونز و بیلز همچنین عقیده دارند که اجتماعی شدن متضمن ایجاد تناوب در تفکیک و ادغام نقشهاست .
از دیدگاه فرویدی - که پارسونز و بیلز آن را با نظریه ی خود در مورد کنش اجتماعی و نظامهای اجتماعی سازگار کرده اند - اجتماعی شدن فرایندی است که برطبق آن کودک هنجارهای والدین را در خود نهادی می کند و یک فراخود بدست می آورد . گفته می شود که این امر از طریق ساز وکارهای نیروگذار روانی و ارزشیاب و شناختی روی می دهد . اولی مشتمل است بر تقویت و خاموشی که بر پاداش و کیفر مبتنی است . دومی متضمن تقلید و یکسان شدن است ، که بر پایه ی احساس احترام و احساس عشق استوار است . پیروان نظریه ی همنقشی نمادین بر نقش سخن گفتن در فرایند اجتماعی شدن تاکید می کنند : « کودک هنگامی اجتماعی می شود که توانایی ایجاد ارتباط با دیگران را پیدا کند و به مدد استفاده از گفتار برآنان تاثیر گذارد و از آنان تاثیر پذیرد . این امر رفتاری را در برابر موضوعهای نامبرده ایجاب می کند که از لحاظ اجتماعی مورد قبول باشد . »
۳) اصطلاح اجتماعی شدن عموما" در ارتباط با کودکان به کار برده می شود ، اما این فرایند در واقع عام است و به همین لحاظ بر بزرگسالان نیز قابل اطلاق است . شحص ممکن است در هر سنی با گروههای تازه آشنا شود و ارزشهای آنان را کسب کند . » ( ۱:۲۹)
▪ اجتماعی شدن در نظریه های عوامل گرا و تفسیر گرا :مراحل اجتماعی شدن در هر مکتب و توجه و معرفی آژانسهای اجتماعی شدن در نظریه های فوق :« کاربرد واژه و مفهوم اجتماعی شدن را می توان به امیل دورکیم نسبت داد این مفهوم بی تردیددر آثار جامعه شناختی آلمانی در پایان قرن نوزدهم - به ویژه در آثار گئورگ زیمل وجود دارد . اما در نوشته های این جامعه شناس فرانسوی است که به نظام پردازی نظری آن پرداخته می شود . به علاوه این اندیشه که در جامعه های مدرن ، آموزش گاه تمام و کمالِ ( درخدمت ) اجتماعی شدن گشته است ، به میراث دورکیم تعلق دارد .
این میراث به ما توضیح می دهد که به علت افول نهادهای سنتی مانند دین و خانواده است که مدرسه در انتقال فرهنگ و تفاوت گذاری اجتماعی اهمیت یافته است و براهمیتش افزوده می گردد . اجتماعی ساختن یعنی هدایت و تغییر افراد ؛ یعنی تبدیل فردی غیراجتماعی به موجودی اجتماعی از رهگذر القای مقوله های فکری و نظامی از اندیشه ها ، باورها ، سنتها و ارزشهای اخلاقی ، حرفه ای یا طبقاتی که پاره ای از آنها تغییرناپذیراند و پاره ای دیگر برعکس ، همپای آموخته های جدید و تجربه ها و اوضاع زندگی دگرگون می شوند . چنین تعریفی مستلزم موارد زیر است : بررسی گذشته و آینده ی سرگذشت افراد ، برتری امر اجتماعی بر امر فردی ، کاربرد زور و فشار ، تقسیم قدرت و سرانجام هدفهایی مانند ادغام فرد در جماعت های عقیدتی یا شناختی . اما این تعریف مقاومت افراد یا شکست نهاد آموزشی در مهار اجتماعی آنان را نفی نمی کند و از این لحاظ پیوندی جدایی ناپذیر با فرایند گزینش دارد . اجتماعی شدن و گزینش دو روی واقعیتی واحدند . »
همانگونه که ذکر شد اجتماعی شدن برای نخستین بار بصورت یک اصطلاح معین جامعه شناختی در نوشته های دورکیم مطرح گردید . اما اگر نظریه های جامعه شناسی را به طور کلّی در دو گروه عوامل گرا و تفسیر گرا در نظر بگیریم اجتماعی شدن در نزد هرگروه مفاهیم و تعاریف خاصی پیدا می کند . تفسیرگرایان برعکس عوامل گرایان که اجتماعی شدن را دریک مرحله در نظر می گیرند آن را در دو مرحله تعریف میکنند .
به عنوان مثال هربرت بلومر اجتماعی شدن را شامل دو مرحله ی یادگیری Learning و اجتماعی شدن Socialization می داند ، اریک فروم نیز به یک مرحله ی پیش از اجتماعی شدن ( یا جامعه پذیری که بهتر است به جای آن جاافتادن در جامعه گفت ) تحت عنوان Assimilation معتقد است . در نظر گیدنز نیز اجتماعی شدن متفاوت از جامعه پذیری است . او برای جامعه پذیری از واژه ی Sociation و برای اجتماعی شدن از Socialization استفاده می کنند . اما چه تفاوتی میان دیدگاههای این دو گروه وجود دارد ؟