آموزشی نرم افزار، مقاله، سخت افزار، نمونه سوال

آموزشی نرم افزار، مقاله، سخت افزار، نمونه سوال

آموزشی نرم افزار، مقاله، سخت افزار، نمونه سوال

آموزشی نرم افزار، مقاله، سخت افزار، نمونه سوال

آموزش خیاطی درس 6 و 7 و 8

آموزش خیاطی درس 6 و 7 و 8

درس شماره 6 (یقه کتابی جلوباز)

1- پارچه را به اندازه 2/1 دور سینه به اضافه 9 تا 17 سانت دولا می کنیم.
2- تمام قسمت ها را مانند درس شماره 5 برش می زنیم، با این تفاوت که قسمت جلو دولای باز است. از دولای باز برای دوخت سجاف و روی هم قرار گرفتن لباس 2 سانت اضافه می گذاریم.
3- سجاف جلو، دولای باز، قسمت بالای سجاف، 15 سانت و قسمت پایین نیز 5 سانت و بلندی سجاف به اندازه قد بلوز است.
روش دوخت
‌أ- اول دور گردن جلو را روی سجاف می دوزیم. بعد هلال یقه را روی سجاف قیچی می زنیم.
‌ب- باقی مانده دوخت لباس مثل درس شماره 5 است.

تقسیم بندی و پارچه لازم به اندازه درس شماره یک

درس شماره 7 (پیراهن یقه هفت آستین قیفی)


1- پارچه را به اندازه 2/1 سرشانه به اضافه 20 تا 30 تا می زنیم.
2- از دولای بسته 19 سانت پایین و 7 سانت داخل رفته، خط یقه را رسم می کنیم.
3- از دولای بسته به اندازه 2/1 سرشانه به اضافه 20 تا 30 سانت به سمت چپ می رویم علامت گذاری می کنیم.
4- برای شیب سرشانه 7 سانت پایین می رویم و خط سرشانه را به یقه وصل می کنیم.
5- به اندازه قد بالاتنه به اضافه 2 سانت از سرشانه پایین می رویم تا خط کمر بدست آید.
6- روی خط کمر از دولای بسته به اندازه 2/1 دور سینه به اضافه 3 سانت به سمت چپ می رویم و خط پهلوی بالاتنه را رسم کنیم.
7- به اندازه بلندی قد تمام لباس به اضافه 8 سانت از سر شانه پایین می رویم.
8- در پایین لباس از دولای بسته 4/1 دور باسن به اضافه 8 تا 12 سانت به سمت چپ می رویم و خط پهلو دامن را رسم می کنیم.
9- پایین لباس را از دولای بسته 4/1 دور باسن به اضافه 10 تا 12 سانت در نظر می گیریم و از خط پهلو 2 تا 4 سانت بالا می رویم. سپس به صورت هلال به وسط جلو وصل می کنیم.
10- برش جلو را روی پارچه دولای بسته جدا قرار می دهیم. بعد پشت لباس را برش می زنیم با این تفاوت که برای دور گردن 4 سانت پایین و 8 سانت داخل می رویم و خط دور گردن پشت را رسم می کنیم.
11- سجاف مثل درس های قبل است.
12- روی خط پهلو بالاتنه از سرشانه 20 تا 25 سانت پایین می رویم و حلقه آستین را علامت می گذاریم.
روش دوخت
‌أ- بعد از اتمام برش پشت و جلو لباس، اول سجاف پشت و جلو را می دوزیم.
‌ب- خط سرشانه را روی هم قرار می دهیم. سپس سجاف جلو را روی سجاف پشت تا می زنیم و سرشانه ها را می دوزیم.
‌ج- از خط سرشانه 20 تا 25 سانت پایین رفته، بعد خط پهلوها را می دوزیم.
‌د- بعد از دوختن خط پهلوها را روی خط کمر، لیفه ای به عرض یک سانتیمتر دوخته و از آن، کش یک سانتی عبور می دهیم.
‌ه- روش دیگر کش دوزی این است که ابتدا روی کمر خط بکشیم و بعد کش را روی آن چرخ کنیم.
‌و- بعد از اطو کردن، پایین آستین و لباس را پس دوزی می کنیم.
تقسیم بندی
بلندی خط سرشانه و آستین 44=25+19=2÷38 سرشانه
بلندی بالاتنه تا کمر 41=2+39 قد بالاتنه
بلندی لباس 118=8+110 قد تمام
گشادی کمر 28=3+25=3÷50(2/1) دور سینه
گشادی پایین لباس 33=8+25=4÷100 دور باسن

درس شماره 8 (یقه کتابی)
یقه کتابی
1- پارچه را به اندازه 4/1 دور سینه به اضافه 7 تا 15 دولا می کنیم.
2- از دولای بسته پارچه 8 سانت پایین می رویم. انتهای 8 سانت پایینی 7 سانت داخل رفته و این سه نقطه را به هم وصل می کنیم.
3- از دولای بسته 2/1 دور سینه به اضافه 3 سانت به سمت چپ می رویم و سپس 5 سانت پائین رفته خط سرشانه را رسم می کنیم.
4- از خط سرشانه به اندازه بلندی بلوز به اضافه 5 سانت به طرف پایین می رویم.
5- در پایین بلوز 4/1 دور باسن به اضافه 3 سانت به سمت چپ می رویم و خط پهلو را رسم می کنیم.
6- روی خط پهلو از شیب سرشانه 20 تا 25 سانت پایین رفته علامت گذاری می کنیم.
7- از شیب سرشانه 4 تا 12 سانت به سمت چپ می رویم و این نقطه را به پائین حلقه آستین به صورت کمی هلال وصل می کنیم.
8- برای پشت، پارچه را دولا می کنیم به طوری که تای پارچه از جلو 1 سانت بیشتر شود.
9- برش جلو را روی پارچه دولا شده قرار می دهیم. تمام قسمت ها را به جز دور گردن مثل جلو برش می زنیم.
10- برای دور گردن پشت، 9 سانت داخل و 5 سانت پایین می رویم و خط دور گردن را رسم می کنیم.
روش دوخت
‌أ- روش دوخت این درس مانند درس شماره 1 است.
‌ب- برش سجاف نیز مانند درس شماره 1 است با این تفاوت که چون یقه کتابی است. بنابراین سجاف هم باید کتابی باشد.
‌ج- برای این که دم آستین درست و خوب باشد به اندازه دوخت خط پهلو دم آستین را تا می زنیم روی لباس بعد قسمت بالا هر چه قدر از خط سرشانه اضافه باشد قیچی می کنیم

سه روى‏کرد در آموزش دین

سه روى‏کرد در آموزش دین
نویسنده:محمد تقی فعالی

چکیده:
قرآن کریم سه روش و روى‏کرد در آموزش دین مطرح ساخته است: روش عقلى - فلسفى؛ روش عرفانى و روش هنرى. شیوه‏ى هنرى، نخستین اولویت را دارد؛ شیوه‏ى عرفانى در رتبه‏ى دوم و شیوه‏ى عقلى - فلسفى در رتبه‏ى سوم قرار دارد. باید از هر سه روش استفاده کرد؛ ولى آنچه تا کنون تحقق یافته است، روش عقلى - فلسفى است.
در قرآن که معجزه‏ى جاوید نبى‏اکرم‏صلى الله علیه وآله وسلم است، دو گونه مى‏توان نگریست: محتوایى و روشى. به تعبیر دیگر، قرآن داراى دو مقام است: مقام شناختارى و مقام روش‏شناختى. در مقام نخست، در پى آشنایى با مفاهیم، تعالیم، اندیشه‏ها و تمییز حق از باطل هستیم؛ اما در مقام دوم، شیوه‏ها، اسلوب‏ها و روش‏هایى را که قرآن در حوزه‏هاى مختلف به کار بسته است، وجهه‏ى همت خود قرار مى‏دهیم. نوشته‏ى حاضر مقام دوم را برگزیده است و سعى دارد شیوه‏هایى را که قرآن، در جهت انتقال مفاهیم دینى، به کار برده است، تشریح و واشکافى کند. به نظر مى‏رسد در آیات قرآن، دست کم سه روش در زمینه‏ى انتقال اندیشه‏هاى دینى به مخاطبان وجود دارد:

روش های قرآن برای انتقال اندیشه‏هاى دینى


1. روش عقلى - فلسفى:
این دسته از آیات واقعیتى عقلى و به تعبیرى «فلسفى» دارند. البته این آیات در قالب اصطلاحات فلسفى رایج مطرح نشده‏اند؛ اما محتوا و روش آنها ماهیتاً عقلى و فلسفى است؛ زیرا بحث از هستى با استفاده از شیوه‏ى استدلالى و عقلى، در هر جا و با هر زبانى که باشد، به قلمرو علوم عقلى، به‏ویژه فلسفه، تعلق دارد.
البته نباید از این نکته‏ى مهم بازماند که میان «فلسفه‏ى قرآن» و «فلسفه‏ى قرآنى» تفاوتى بس عظیم است. اگر قوانین، اصول و اصطلاحات را از مکتبى خاص در فلسفه، نظیر «حکمت مشّاء» یا «حکمت متعالیه» گرفتیم و با این دید به آیات نگریستیم و از دل یک آیه مثلاً «صادر اول» یا «حرکت جوهرى» را استظهار نمودیم، «فلسفه‏ى قرآنى» در اختیار داریم؛ اما اگر تمام اندوخته‏هاى فلسفى خود را کنارى نهادیم و با ذهنى آماده به آیات توجه کردیم و تمام سعى خود را به کار بستیم تا از «خود آیات» مبانى و شیوه‏ها را استخراج کنیم، «فلسفه‏ى قرآن» در اختیار ماست. آنچه تا کنون به وجود آمده است - فلسفه‏هاى موجود - عمدتاً فلسفه‏هاى قرآنى است. اما اگر کسانى فلسفه‏ى قرآن را تحصیل نموده و با فلسفه‏هاى رایج قیاس کنند، معلوم خواهد شد که تفاوت این دو فلسفه در چیست و تا کجاست.
شیوه‏اى که امروز در زمینه‏ى انتقال معارف دینى رایج و متداول است، همین شیوه است. مرورى گذرا بر کتاب‏هاى معارف، بینش دینى، اخلاق اسلامى و حتى کتاب‏هاى تخصصى یا نیمه تخصصى در حوزه‏هاى مختلف الاهیات، این سخن را تأیید مى‏کند.
نکته‏ى اول: اگر پذیرفتیم اهداف به کارگیرى شیوه‏ى استدلال، تعقل و فلسفه جهت آموزش دین، تنسیق گزاره‏هاى دینى، تبیین آنها و پاسخ‏گویى به شبهات است، در این صورت نباید با اعمال این روش، به دنبال افزایش تقوا و انسان‏سازى بود. به بیان دیگر، در این زمینه سه هدف مى‏توان تصور کرد: یکى این‏که فرد کافر مؤمن گردد؛ دوم، این‏که ایمان فرد مؤمن فزونى گیرد و سوم، این‏که ایمان شخص مؤمن کاهش نیافته، سست و متزلزل نگردد. آموزش دین با استفاده از شیوه‏ى استدلالى و تعقل‏ورزى محض، حداکثر مى‏تواند هدف سوم را تأمین کند.
نکته‏ى دوم: مخاطبان روش عقلى - فلسفى خواص هستند؛ نه عامه‏ى مردم.
نکته‏ى سوم: یکى از مهم‏ترین اهداف و پروژه‏هاى متفکران دینى، پاسخ دادن به شبهات، سؤال‏ها و اندیشه‏هاى معارض بود. از آن‏جا که شبهه و سؤال متناسب با هر دوره‏اى متفاوت است، لذا بخشى از تلاش متفکر دینى باید این باشد که شبهات و سؤال‏ها را اولاً، از منابع اصلى، ثانیاً، فعالانه و نه منفعلانه، و ثالثاً، متناسب با سطح شبهات شناسایى کند و با استفاده از منابع اصیل دینى و استدلال‏هاى استوار عقلى پاسخ دهد.
2. روش عرفانى:
در قرآن کریم بیش از سیصد آیه مى‏توان یافت که جنبه‏ى عرفانى دارد. در این آیات رابطه‏اى بسیار نزدیک، صمیمى و مستقیم میان خدا و بنده، از یک سو، و بنده با خدا، از سوى دیگر، برقرار شده است. انسان با قرائت این آیات و تدبیر در آنها، خود را در محضر او، و او را حاضر در تمام لحظات زندگى خود مى‏بیند. از دیگر آثار این آیات افزایش محبت است. حبّ حق ریشه در نهاد و وجود آدمى دارد. انسان در عمیق‏ترین لایه‏هاى وجودى خود با خدا آشناست و به او عشق مى‏ورزد. علاوه بر قرآن، در سنت هم مضامین عرفانى و عاشقانه‏ى فراوانى یافت مى‏شود. عارفان از این اندوخته‏ى گران‏بها، نیک بهره جسته‏اند و سعى بر آن داشته‏اند تا از این مایه‏هاى اولیه توشه برگرفته و آن را، به شکل یک جریان یا نهضت، به سطح جامعه بکشانند و اسلام عرفانى و عرفان اسلامى را تحقق عینى بخشند. آنان در این جهت کوشش‏ها کرده و مصیبت‏ها کشیده‏اند. عرفان، با تصوف وتصوف، با زهدگروى دینى - که آن را اصحاب صفّه و امیر مؤمنان‏علیه السلام و امام صادق‏علیه السلام و، در مراحل بعد، حسن بصرى (22 - 110 ه.ق) بنیان نهادند - به صحنه آمد و «مکتب زهد» در قرن دوم به دستِ اول بانوى صوفى، یعنى رابعه‏ى عدویه (م 135 یا 185 ق)، به «مکتب محبت و عشق» بدل شد.
مضامین عرفانى به دو گونه آموزش داده مى‏شدند و به نسل بعدى انتقال مى‏یافتند: غیر رسمى و رسمى. در شیوه‏ى نخست، عارفان با برنامه‏هایى از قبیل محفل ذکر، آیین اربعین، ریاضات مشروع، جلسات وعظ و درس به ترویج شیوه‏ى خود مى‏پرداختند. شیوه‏ى رسمى به دو صورت انجام مى‏شد: آنان گاه اندیشه‏هاى ناب عرفانى، قرآنى و اسلامى را به شکل آثار و کتب عرضه مى‏داشتند و گاه به صورت ادبیات عرفانى ارائه مى‏کردند. مهم‏ترین بخش ادب پارسى، یعنى ادب عرفانى، یادگار همین تلاش است.
تمام اشکال و قالب‏هایى که عرفا براى انتقال دین به مخاطبان خود برگزیده‏اند، بسیار مؤثر و با نفوذ بود. مهم‏ترین دلیل آن، ارتباط عرفان و محبت و انس با دل و جان آدمى است و آنچه در قلب انسان شکل گیرد، تأثیر بیش‏ترى خواهد داشت. در این جا به چند نکته باید اشاره کرد: یکى این‏که چون امروزه نحله‏ها و اندیشه‏هاى بسیار متنوعِ غیر دینى و گاه ضد دینى مانندِ عرفان بودا، عرفان چینى، عرفان شینتو و عرفان سرخ‏پوستى رواج یافته، احساس نیاز به عرضه‏ى عرفان ناب اسلامى فزونى یافته است؛ لذا باید دست به کار شد و با احتیاط در این وادى قدم گذارد؛ چرا که ورود در این وادى هم چون راه رفتن بر لبه‏ى تیغ است.
نکته‏ى دوم این‏که اگر به تاریخ عرفان در جهان اسلام مراجعه کنیم، در کنار حرف‏هاى بلند و اندیشه‏هاى نورانى، سخنان آلوده هم کم نیست. از مرحوم علامه‏ى طباطبایى نقل است که ایشان فرمود: «ابن‏عربى بلندترین اندیشه‏ها را در جهان اسلام مطرح کرده است. مزخرف‏ترین حرف‏ها هم مال اوست.» لذا باید با پالایشى درونى سره را از ناسره باز شناخت و عرفان ناب را عرضه داشت.
نکته‏ى سوم آن است که به فرض این که نمى‏توان کتابى با محتواى عرفانى به عنوان متن درس عمومى عرضه داشت؛ اما مى‏توان اثرى با «روى‏کرد عرفانى» عرضه کرد. البته باید اندیشه‏هاى عرفانى را با زبانى عقلى مستحکم نمود تا از آسیب‏پذیرى آن کاسته شود.
3. روش هنرى:
قرآن به زبان هنر اهمیت زیادى داده و اصولاً یکى از مهم‏ترین وجوه اعجاز قرآن، اعجاز ادبى است که خود نوعى از اعجاز هنرى است. اعتقاد نگارنده بر این است که این روى‏کرد و این روش، نسبت به دو روى‏کرد پیش گفته، امتیازات بیش‏ترى دارد و در اولویت است. شواهدى این امر را تأیید مى‏کند که در این‏جا به ذکر چند نمونه از آنها بسنده مى‏کنیم. پیش‏تر اذعان مى‏کنیم که زبان هنرى، قالب‏هاى مختلفى دارد و مى‏توان براى آن نمونه‏هاى مختلفى بیان کرد که در این جا تنها به یک نمونه، یعنى زبان قصه و رمان، اکتفا مى‏شود.
اگر به قرآن‏که مهم‏ترین سند و منبع تفکر اسلامى است مراجعه کنیم، آیات عقلى و استدلالى زیادى خواهیم یافت؛ اما حجم آن، که نشانگر میزان اهتمام قرآن به این روش است، به نسبت، چندان زیاد نیست. قرآن شیوه‏اى مهم‏تر مطرح کرده است و آن، شیوه‏ى تمثیل و قصه‏گویى است. قرآن با این شیوه به ما مى‏فهماند که مسائل اعتقادى را مى‏توان محسوس نمود و در قالب مقوله‏هاى هنرى به مخاطبان عرضه داشت و این دقیقاً همان کارى است که امروزه بیگانه‏ها انجام مى‏دهند. امروزه بسیارى از متفکران بزرگ غربى به این شیوه روى آورده‏اند و آثار افرادى هم چون راسل، سارتر، بکت، کوندرا، اونامونو، کوئیلو و ده‏ها نویسنده‏ى دیگر بهترین شاهد این مدعاست. مگر کارتون «دوقلوهاى افسانه‏اى» این اندیشه را به مخاطب القا نمى‏کند که اتحاد دوناهم‏جنس و تمرکز آنان قدرت مى‏آورد؛ و مگر این، خلاصه‏ى تفکر بودا نیست؟ این در حالى است که قرآن، تنها اعتماد به حق و یاد خدا را مایه‏ى آرامش و قدرت مى‏داند «الا بذکراللَّه تطمئن القلوب». (رعد 13:28) آیا کارتون «پینوکیو» یک دوره سیر و سلوک و عرفان مسیحیت نیست؟ و آیا کارتون «اى کیوسان» تداعى‏کننده‏ى عرفان یوگا نیست؟ البته در این جا باید به این نکته‏ى مهم توجه داشت که قصّه‏هاى قرآنى ویژگى‏هاى مختص به خود را دارد؛ از این رو با رمان‏هاى امروزى بسیار متفاوت است.
اگر بخواهیم میان سه روى‏کرد پیش‏گفته اولویت قائل شویم، شیوه‏ى هنرى نخستین اولویت را دارد و شیوه‏ى عرفانى در رتبه‏ى دوم و شیوه‏ى عقلى - فلسفى در رتبه‏ى سوم قرار مى‏گیرد. البته این هرگز به معناى بسندگى به یکى از این روش‏ها نیست و نباید تک روشى و انحصارگرا شد؛ بلکه باید از هر سه روش بهره برد.

اشاره‏


مطالعه در ابعاد روش‏شناختى قرآن و الگوگیرى براى آموزش معارف دینى کارى مهم و بایسته است. هر چند در این خصوص، به ویژه از سوى نویسندگان عرب، آثار متعددى انتشار یافته است؛ ولى این موضوع هنوز، چنان که باید، در دستور کار پژوهشگران مسلمان قرار نگرفته است. شاید یکى از دلایل کم‏کارى و بى‏مهرى در این زمینه، عدم اعتقاد به این نکته است که قرآن کریم، گذشته از جنبه‏هاى محتوایى، در زمینه‏هاى روش‏شناختى نیز داراى اصول و الگوهاى ممتاز و تازه‏اى است. از این نگاه، تلاش نویسنده‏ى محترم در مقاله حاضر قابل تحسین و توجه است؛ در عین حال، مقاله با ابهام و کاستى‏هایى همراه است که در جهت رفع آن، نکاتى را مى‏توان پیش‏نهاد کرد:
1. در بین مسلمانان از همان آغاز، گذشته از روش‏هاى قرآنى، روش‏هاى گوناگونى در تبیین و آموزش دینى مطرح بوده است و متکلمان، فیلسوفان، محدثان، زاهدان، عارفان و غیره هر کدام راهى را در پیش گرفته‏اند. بنابراین، نخست باید این پرسش را مطرح ساخت که چه نسبتى میان روش‏هاى موجود با روش‏هاى قرآنى وجود دارد. این مسئله، به ویژه، از آن رو حائز اهمیت است که ما معمولاً ناخودآگاه در فضاى ادبیات و دریافت‏هاى موجود، به فهم از قرآن دست مى‏زنیم. نویسنده‏ى محترم تا حدودى تلاش کرده است که این دو مقوله را خلط نکند و تا حد ممکن از این آفت به دور ماند؛ ولى به نظر مى‏رسد که هنوز هم جاى تأمل و دقت بیش‏ترى وجود دارد. براى مثال، ایشان با آن‏که میان «فلسفه‏ى قرآن» و «فلسفه‏ى قرآنى» فرق مى‏گذارد، اما، در مورد روش عرفانى، حتى احتمال تفاوت میان روش قرآن و روش مرسومِ عارفان و متصوفان را نمى‏دهد و حتى صریحاً ریشه‏ى جریان‏هاى زهدگروانه و صوفیانه‏اى را که در قرون اولیه‏ى اسلام به ظهور رسید، در سیره‏ى اهل بیت‏علیهم السلام مى‏داند و مى‏نویسد: «عرفان با تصوف و تصوف با زهدگروى دینى، که آن را اصحاب صفّه و امیرمؤمنان‏علیه السلام و امام صادق‏علیه السلام و، در مراحل بعد، حسن بصرى بنیان نهادند، به صحنه آمد و ''مکتب زهد`` در قرن دوم به دست اول بانوى صوفى، رابعه‏ى عدویه، به ''مکتب محبت و عشق‏`` بدل شد».
بگذریم که از منظر تاریخى اشتباهات متعددى در همین عبارت وجود دارد. دست کم از نظر سیره و سخنان اهل بیت‏علیهم السلام به خوبى مى‏توان نشان داد که حضرت على‏علیه السلام و فرزندان ایشان، به ویژه امام صادق‏علیه السلام، با زهدگروى و صوفى‏گرایىِ مصطلح، نه تنها موافقت نداشتند، بلکه گاهى صریحاً به تقابل با آن پرداخته‏اند. البته این نکته هرگز بدین معنا نیست که در قرآن و سنت اهل بیت‏علیهم السلام، معارف و مفاهیم عرفانى در عالى‏ترین و ممتازترین شکل آن وجود نداشته است و یا همه‏ى آنچه در عرفان مصطلح آمده است. به کلى، از حقایق الاهى و وحیانى به دور است. اما به هر حال نباید میان عرفان مصطلح و آنچه از سوى عالمان و فقیهانِ عارف شیعه در طول تاریخ مطرح شده است، خلط کرد. روشن است که تنها در سایه‏ى عرفان ناب قرآن و اهل بیت‏علیهم السلام است که مى‏توان با عرفان‏هاى ساختگى و وهمى به مقابله پرداخت.
ایشان در نکاتى که در ذیل روش عرفانى آورده است، سعى مى‏کند این کاستى را جبران کند؛ ولى به نظر نمى‏رسد که به تفاوت این دو مقوله، از منظر روش‏شناختى، التفات لازم صورت گرفته باشد.
2. با آن‏که در این مقاله به درستى میان «فلسفه‏ى قرآن» و «فلسفه‏ى قرآنى» تفکیک شده است، ولى در نهایت مشخص نشده است که روش‏هاى رائج تا چه اندازه از «فلسفه‏ى قرآن» و تا چه اندازه از «فلسفه‏ى قرآنى» به دست آمده‏اند. اهمیت این بخش، از اصل بحث کم‏تر نیست؛ چرا که این گونه مباحث بیش‏تر باید با آثار کاربردى آن مورد مطالعه قرار گیرد. پیش‏نهاد مى‏شود که در برنامه‏ى پژوهشى یاد شده، از طریق روش‏هاى تطبیقى و مقایسه‏اى، به تحلیل محتواى آثار و اندیشه‏هاى رایج پرداخته شود و نسبت آنها با موازین و درون‏مایه‏هاى وحى سنجیده شود. این کار مى‏تواند گام مهمى در بهسازى روش‏هاى موجود و طراحى شیوه‏هاى کامل‏تر در آموزش دین باشد.
3. در مورد روش تعقلى - فلسفى، جاى طرح این نکته وجود دارد که آیا منظور از فلسفه در این‏جا معناى عام آن است یا فلسفه در معناى مصطلح و در مقابلِ روش کلامى و امثال آن مورد نظر است. تطبیق آیات یاد شده در مقاله بر فلسفه‏ى خاص جاى تأمل و تردید دارد. البته روش تعقلى به معناى عام آن از روش‏هاى تبلیغى انبیاى الاهى است. بنابراین، مهم آن است که بدانیم عقل و تعقل در قرآن دقیقاً چه معنا و مفهومى دارد و با آنچه در حوزه‏هاى بشرى به نام عقلانیت خوانده مى‏شود چه نسبتى مى‏تواند داشته باشد.
4. مقوله‏هاى هنرى هر چند در قرآن کریم و سایر متون الاهى، بسیار مورد استفاده قرار گرفته است، ولى نباید روش هنرى را در مقابل روش‏هاى عقلى و عرفانى قرار دارد. هنر خود مى‏تواند حامل روش‏هاى عقلى و عرفانى باشد؛ چنان که شعر مى‏تواند هم از استدلال عقلى و القائات عرفانى استفاده کند و هم از تمثیل، کنایه و استعاره بهره گیرد. بنابراین، بهتر است در این‏جا به جاى «روش هنرى»، از تعبیر «روش تمثیل» استفاده کنیم.
5. برخى از قرآن‏پژوهان بر این عقیده‏اند که یکى از روش‏هاى برجسته و نمایان در قرآن «روش آیه‏اى» است. باید بررسى کرد که این روش دقیقاً چیست و چه ارتباطى با روش‏هاى پیش گفته دارد. هم‏چنین برخى از عالمان شیعه بر این عقیده بوده‏اند که قرآن بر «فطرت» و روش‏هاى فطرى تکیه کرده است و بر این عقیده‏اند که این روش با روش عرفانى و عقلى متفاوت است. بنابر این چنان که نویسنده‏ى محترم گفته است، جا دارد در مورد روش‏هاى آموزش دین از نگاه قرآن، به عنوان میراث جاوید الاهى، مطالعه و تحقیق بیش‏ترى صورت گیرد.

زیر ساختهای آموزش مجازی

زیر ساختهای آموزش مجازی
بدون در نظر گرفتن زیرساختهای آموزش مجازی و اهداف آن،نمی توان به پیاده سازی و اثربخشی آن امیدوار بود. لازم است قبل از هر گونه تصمیم گیری، این زیر ساختارها را شناسایی و سپس نسبت به پیاده سازی آن در راستای اهداف آموزش مجازی اقدام نمود. شایان ذکر است اهداف آموزش مجازی با آموزش از راه دور اگر چه سنخیت دارد ولی متفاوت می باشد.
محسن گرامی عضو هیئت علمی دانشکده پست و مخابرات بحث آموزش مجازی در ایران جزو بحثهای روز است و اکثر صاحب نظران در این باره اظهار نظر می کنند.
اما در مورد آموزش مجازی اگر بخواهیم اصولی به آن بپردازیم باید به یک سری نکات که زیر ساختهای آن هستند توجه کنیم، این زیر ساختها عبارتند از:
۱- زیر ساختهای «مخابراتی» که هر چند در ایران امکانات مخابراتی مطلوب نیست ولی با ورود تکنولوژیهای نوین در آینده نزدیک این ضعف برطرف خواهد شد و به احتمال قوی این بخش جلوتر از سایر بخشهای آموزش مجازی خواهد بود ولی متاسفانه در حال حاضر اساس کار آموزش مجازی را بر همین نکته یعنی تهیه سخت افزار و ایجاد ارتباطات مخابراتی گذاشته اند.
۲- دومین مسئله « فنون همکاری» و یکی از مهمترین زیر ساختها است. این مبحثی است که اروپائیها خود حتی بیشتر از مفاد آموزشی روی آن تاکید دارند. به عنوان مثال فردی که پشت کامپیوتر نشسته و از طریق اینترنت در رشته ای دکترا گرفته است یعنی فردی که ارتباطات اجتماعی نداشته چگونه می تواند فردا مدیر موسسه یا سازمانی شود که ۳۰ یا ۴۰ نفر کارمند دارد و آن را هدایت و رهبری کند. «فنون همکاری» حتی در بخش مطالعات دسته جمعی و همکاری روی متون در درسها هم مطرح است.
۳- نکته بعدی « مفاد آموزشی» است. مفاد آموزشی در آموزش مجازی با آموزش سنتی کاملا متفاوت است و با همین مفاد اگر بخواهیم آموزش مجازی راه بیندازیم اشتباه محض خواهد بود. مفهوم آموزش مجازی، تنها تبدیل متون درسی سنتی به متون کامپیوتری نیست، در آموزش مجازی ۴۰ یا ۵۰ درصد متن آموزشی از طریق استاد ارائه میشود و بقیه درس از طریق همکاری و ارتباط دانشجویان تعیین و تدوین میشود یعنی موضوع اصلی را استاد می گوید و بقیه موارد از طریق ایده ها، کارها، پژوهشها و تحقیقهای خود دانشجویان تکمیل می شود. بر همین اساس اینجا بار دیگر بحث «فنون همکاری» مطرح می شود. اگر دانشجویان با یکدیگر همکاری نداشته باشند آموزش مجازی موفق نخواهد بود. درحال حاظر یکی ازمشکلات مادردانشگاهها همین است که کارهای پژوهشی بسیار کم صورت می گیرد و موفقیتهایی هم که صورت گرفته، بیشتر صورت گرفته است. در آموزش مجازی بخش اصلی مبحث مطرح شده در کلاس را دانشجویان تعیین می کنند به طوری که به عنوان مثال مباحث صورت گرفته یا تحقیقها و پروژه های انجام شده روی یک واحد درسی در ترمهای بعدی متفاوت است.

به روز آوری اطلاعات

اطلاعات و مباحث انجام شده کاملا به روز و بر اساس ابداعات واکتشافات صورت گرفته است یا پیشرفتهایی که در آن زمینه به وجود آمده خواهد بود. بدین ترتیب گروههای تحصیلی با هم متفاوت خواهند بود، به عنوان مثال در درسی مثل کامپیوتر شاید گروهی علا قمند به کار در زمینه نرم افزار، عده ای سخت افزار و عده ای در زمینه »دادهها« باشند. بنابر این مفاد آموزشی نیز کاملا متفاوت خواهد بود.هدف آموزش مجازی، تبدیل آموزش سنتی به مجازی نیست بلکه آموزشهای تخصصی با شیوه های مدرن است. شعار آموزش مجازی آموزش برای همه کس و برای همه سنین است. ما باید ببینیم امکان ارائه چه چیزهایی از طریق آموزش سنتی وجود ندارد که آنها را از طریق آموزش مجازی ارائه کنیم. ما باید از امکانات در جهت بهبود، نه جایگزین کردن آنها استفاده کنیم.بعضی از کشورها که مشکل کمبود دانشجو دارند آموزش مجازی را جایگزین آموزش سنتی کرده اند، چون مقرون به صرفه نخواهد بود برای درسی با دو نفر در یک منطقه کلاس دایر کنند و استاد بفرستند، اما در ایران ما مشکل تراکم دانشجو داریم و با اعزام یک استاد پروازی به دورترین نقطه، امکان تشکیل کلاس با ظرفیت کامل هست. پس ما نباید آموزش مجازی در ایران را از روی آموزش مجازی کشورهای غربی کپی برداری کنیم، چون هدف ما متفاوت از هدف آنهاست.هدف آموزش مجازی در ایران باید روی دروس و رشته هایی متمرکز شود که امکاناتمان کمتر است و یا سیستم آموزش سنتی ما جوابگو نیست.

سایر کاربردها


در خصوص سایر کاربردهای آموزش مجازی ما حتی میتوانیم برای افزایش مهارت کارمندان و کارگران از این شیوه استفاده کنیم و آموزشهای خاصی را برای شاغلین در سازمانها، برای به روز کردن اطلاعات و مهارتهایشان ارائه دهیم. الان تلاش میشود ارتباط از طریق کامپیوتر افزایش یابد یعنی کتابی که قیمتش ۲۰۰۰ تومان است روی کامپیوتر گذاشته اند و دانشجو مجبور است برای Download کردن آن از طریق اینترنت ۴۰۰۰ تومان پول بدهد. آموزش سنتی باید ادامه یابد، آموزش مجازی هرگز جایگزین آموزش سنتی نخواهد شد. به همین دلیل برای آموزش مجازی یا باید وزارتخانه جداگانه ای داشته باشیم یا این که آن را مستقیما در یک زیرشاخه مستقل زیر نظر «آموزش عالی» یا «IT» قرار دهیم، مثل دانشگاه پیام نور که مستقلا زیر نظر وزارت آموزش عالی کار می کند.
--------------------------------------------------------------------------------

ایران در آموزش نانو از برترین‌های دنیاست

ایران در آموزش نانو از برترین‌های دنیاست
فناوری نانو، با همان دقت و سرعتی که به دنیای علم و صنعت راه پیدا کرد، در ایران جایگاه خود را پیدا می‌کند.
مدیر کار گروه توسعه منابع انسانی ستاد نانو خبر از پیشرفت های جهانی ایران در آموزش نانو می دهد و می گوید: "به طور کلی هدف اصلی ستاد ویژه توسعه نانو، قرار گرفتن در بین 15 کشور برتر دنیا در حوزه نانو است و هم اکنون ایران در بحث آموزش نانو در بین برترین‌های دنیا قرار دارد."
در حال حاضر بیش از 10 دانشگاه کشور در دوره‌های کارشناسی‌ارشد و 5 دانشگاه در مقطع دکترا در حوزه نانو فناوری فعال هستند.
سعید سرکار یکی از شاخص‌های تولید علم را تعداد مقالات نمایه شده در ISI دانسته و می گوید: "در سال 2007 تعداد مقالات ایران در حوزه فناوری نانو بیش‌تر از جمع مقالات کشورهای عرب بوده است."
به گفته سرکار، در حال حاضر 90 مؤسسه پژوهشی، 862 محقق، 28 شرکت خصوصی، 5 مرکز رشد، 40 آزمایشگاه و 30 رسانه در حوزه نانو در کشور وجود دارد. او می گوید: "زمانی که ما فعالیت‌های نانو را در کشور آغاز کردیم، جایگاه ششم را در بین کشورهای اسلامی داشتیم و این در حالی است که هم اکنون در صدر این کشورها قرار داریم."
رضا سجادی، دبیر ستاد توسعه نانو هم در این باره می گوید: "در 3 سال اخیر در دو حوزه آموزش و پژوهش به شرایط مساعدی رسیده ایم و در زمینه ورود به توسعه و تولید فناوری و تبدیل فناوری به صنایع گام های بلندی برداشته ایم."
او ادامه می دهد: "هم اکنون سرمایه‌گذاری در بحث توسعه منابع انسانی به بار نشسته و قطار منابع انسانی به سرعت مطلوب خود نزدیک می‌شود. در بحث ترویج هم توانستیم اقشار مختلف جامعه را در عرصه نانو فناوری فعال کنیم و زیر ساخت‌های مناسب طراحی کنیم. در حوزه ایجاد زیر ساخت‌های ضروری هم که در آینده مورد نیاز است، اقدامات خوبی انجام شده است."
سجادی یکی از برنامه‌های ستاد ویژه توسعه نانو را ایجاد روابط مؤثر و توسعه دهنده بین کشورهای اسلامی دانسته و می گوید: "ایران در زمینه نانو ارتباطات خوبی با کشورهای ترکیه، عربستان، عمان، قطر و امارات دارد.
ضمن این که امروزه دانش بشری می‌تواند به سند تبدیل شود و به عنوان حمایت بانکی محسوب می‌شود و برای اینکه ما بتوانیم کسب و کار نانو را توسعه دهیم، چاره‌ای نداریم تا تفکر ثبت اختراع را توسعه دهیم و با کشورهای دیگر همکاری های متقابلی داشته باشیم."
در همین راستا، صادق واعظ زاده، معاون علمی و فناوری رئیس جمهور از تشکیل ستادهای ویژه توسعه و ارتقای فناوری‌های راهبردی در سال آینده خبر می دهد و می گوید: "با تشکیل ستادهای ویژه توسعه و ارتقای فناوری‌های راهبردی، توجه ویژه‌ای به توسعه و ارتقای فناوری‌های راهبردی و حائز اولویت کشور خواهد شد."
در قانون برنامه چهارم توسعه از فناوری‌های حائز اولویت نام برده شده است که به گفته واعظ زاده، فناوری نانو و فناوری زیستی در سال های اخیر مورد توجه ویژه قرار گرفته و اسناد مربوط به آن‌ها در دولت و شورای عالی انقلاب فرهنگی تصویب شده است.
معاونت علمی و فناوری ریاست جمهوری در حوزه فنــــــاوری نانو، میکروالکترونیــــک، انرژی‌های نو، سلول‌های بنیادی، زیست فناوری، اطلاعات و ارتباطات، هوا فضا، گیاهان داروئی و طب ایرانی و فناوری‌های بین رشته‌ای و نوین برنامه ریزی های گسترده ای دارد و برای توسعه و ارتقاء این فناوری ها برنامه‌هایی تهیه کرده که از سال آینده اجرا می شوند.
واعظ زاده می گوید: "این برنامه‌ها در ارتباط با برنامه‌های کمک به نهضت تولید علم به اجرا در خواهد آمد."

ایران؛ پنجم در آسیا


واعظ زاده می گوید: "ایران در عرصه علم و فناوری در آسیا رتبه پنجم را دارد و با برنامه‌ریزی دقیق در یک برنامه 5 ساله می توان به رتبه چهارم آسیا رسید."
به اعتقاد او، بر اساس افق 50 ساله، ایران باید به قله‌های علمی جهان دست پیدا کند و در حوزه نانو فناوری که حرکت سریع‌ است، قطعاً زودتر به این اهداف خواهیم رسید.
معاون علم و فناوری ریاست جمهوری رسیدن به اهداف علمی کشور را نیازمند عزم جدی، تأمین منابع انسانی و امکانات لازم می داند و می گوید: " ما در کشور شاهد عزم جدی هستیم و نیروی انسانی کافی و امکانات را در اختیار داریم و تنها نیاز به راهبری مناسب، هماهنگی و هم افزایی مطلوب داریم."
واعظ زاده معتقد است: "با توجه به عقب ماندگی های پیشین در عرصه علم و فناوری، باید سرعت و شتاب خود را بیش‌تر کنیم و شتاب را باید به عنوان یک شاخص پیشرفت در نظر بگیرم."
منبع: همشهری امارات

روان شناسی رنگ ها در قرآن و حدیث

روان شناسی رنگ ها در قرآن و حدیث
چکیده:
 جهان هستی به همه شگفتی هایش پیش روی ماست. خالق زیبا آفرین و حکیم اجزاء عالم را در اشکال و اندازه های مختلف آفرید و با رنگهای گوناگون و جذاب بیاراست تا بشر ـ برترین مخلوقش ـ با جهان و پدیده های آن ارتباطی عمیق و سرشار از احساس برقرار کند در درک و فهم اسرار آن توفیق یابد و آسانتر به اهدافش دست یابد.
آیات وحی و کلمات پیشوایان دین بر نقش رنگها و گوناگونیشان در خلقت جهان به گونه مستقیم و غیرمستقیم توجه داده اند. کشف این ارتباطات و دلالت رنگها بر مفاهیم در زندگی معنوی و مادی بشر نقش به سزایی خواهد داشت.
کلید واژه ها: طبیعت، رنگ، روان شناسی.

درآمد
 در ژرفای اسرار قرآنی، می توان از رموز رنگها و هر آنچه سبز و زرد، سیاه و سرخ و کبود در دل دارند و با ما گفتگو می گویند، نام برد.
«... ولا رطب و لابس الا فی کتاب مبین» ؛(انعام:آیه59) هیچ تر وخشکی در جهان نیست، مگر آن که درکتاب مبین [گنجانده] شده است.
فصول سال حاوی رنگهای مختلف است و رنگهای مختلف گیاهان نشانه هایی است برای خردمندان:
«الم تر ان الله انزل من السماء ماء فسلکه فینابیع فی الارض ثم یخرج به زرعاً مختلفاً الوانه ثم یهیج فتریه مصفراً ثم یجعله حطاماً ان فی ذلک لذکری لاولی الالباب»؛ (زمر:آیه 21) نمی بینی که خداوند آب باران را از آسمان فرو فرستاد، و نهرها را در روی زمین جاری کرد، و بعد انواع گیاهان، به رنگهای مختلف را به این وسیله رویاند، و بعد از این که سبز و خرم شد، آن را می بینی که زرد شده است. آنگاه خداوند آن را چوب و علف خشک می گرداند؛ همانا در آن صاحبان عقل متذکر شوند.
رنگارنگی ،در خوراکی ها، خوردنشان را لذت بخش تر می کند:
«...فاخرجنا به ثمرات مختلفاً الوانها...»(فاطر:آیه27) ... سپس به واسطه باران میوه های رنگارنگ را خارج کردیم...
با وجود این که آب باران یکی است، اگر مقتضای بیرون آمدن میوه ها همین باران بود، باید همه میوه ها به یک رنگ باشند. پس همین اختلاف رنگها دلیلی بر تدبیر الهی در این رنگ آمیزی است (تفسیرا لمیزان:ج17ص62).
علاوه بر این از ویژگی های برخی گیاهان این است که در رنگ آمیزی اشیاء کاربرد دارند و این نشان از اهمیت رنگها نزد خالق هستی است دگرگونی زبانها و رنگهای مردم نیز آیتی برای دانشمندان دانسته شده است:
«ومن آیاته خلق السموات و الارض و اختلاف السنتکم و الوانکم ان فی ذلک لآیات للعالمین»؛(روم:آیه22)و یکی از نشانه های قدرت الهی، خلقت آسمانها و زمین و اختلاف زبانها و گویشها و اختلاف در رنگ پوست مردم است. همانا در این موارد نشانه هایی برای دانشمندان آشکاراست.
این ناهمگونی شکلهای مردم، یا اختلاف در رنگ و زبانشان طبق فرمایش امام صادق ( علیه السلام) در کتاب توحید مفصل به دلیل معاملاتی است که در میان ایشان جریان دارد و آنها باید یکدیگر را با آن ویژگی ها بشناسند. همچنین به اعتقاد امام علی (علیه السلام) رنگارنگی پرهای طاووس، سبب بروز احساسی همچون«تکبر» در وی می شود. ایشان در خطبه 164 در نهج البلاغه می فرمایند:
... کانه قلع داری عنجه نوتیه، یختال بالوانه... .
گویا آن دُم، مانند بادبان کشتی است که کشتیبان، آن را از جانبی به جانبی می گرداند، و او به رنگهایش تکبر نموده ،به خود می نازد.
اینگونه است که علم روانشناسی امروزه ثابت کرده است که هر کدام از رنگها نشانه یا درمان هستند و می توانند در ایجاد جاذبه و دافعه، توازن و تعادل بین ذرات عالم موثر باشند. حتی گاهی همین رنگها راز دل خلایق را رو می کنند، به گونه ای که علاقه هر شخص به رنگی خاص حکایت از شخصیت درونی و ذوق او دارد. پس ما را بر آن می دارند که تا از دیدن این همه نظم در خلق موجودات، فتبارک بر زبان جاری کنیم.
گفته شده است که رنگهای روشن، شادی آفرین و رنگهای تیره غم انگیز هستند. رنگ قرمز، تقویت کننده و محرک است. پزشکان قرون وسطی، نور قرمز را در معالجه آبله و سرخک و مخملک و بسیاری از بیماریهای پوستی به کارمی بستند. اشتهاآور نیز است و مناسب استفاده در وسایل آشپزخانه. روستائیان نیز به اینگونه رنگها بیشتر تمایل دارند.
رنگ سبز، آرامش دهنده و استراحت دهنده است ،و شهرنشینان معمولاً رنگهای سردی، مثل آبی و سبز را می پسندند. رنگ زرد ،بسیاری از حشرات را دور می کند و حال آنکه اکثر گلها به جهت وجود رنگهای مشتق از قرمز، جاذب زنبورند. قابل توجه است که اگر این گلها در دامنه تپه ای قرمز رنگ وجود داشته باشند ،زنبورها به یقین در یافتن مسیر خود به سمت گلها دچار مشکل و اشتباه می شوند!!
در بیمارستاهای روانی بیماران تندخو را تحت تاثیر مداوم رنگ آبی و بیماران منزوی و بی تحرک را با رنگ زرد مداوا می کنند، که این رنگ یک نوع حالت محرک ذهنی و هوشی نیز دارد ،و شدیداً موجب تقویت چشم است. خداوند این رنگ را برای تسکین و آرامش ناراحتی ها و ختسگی ها آفریده است .از این روست که پزشکان آن را برای اتاق بیماران تب دار تجویز می کنند (برگزیده از فصلنامه پژوهشی دانشور:ش21؛ رنگ و تربیت:ص64).
طبق تحقیقات جامعه شناسی در نهایت، رنگها نه تنها افراد را تحت تاثیر خود قرار می دهند، بلکه منجر به پیشرفت و یا رکود یک جامعه می شوند(رنگ وتربیت:ص19). با انتخاب ناصحیح رنگ در مکان خود و به کارگیری نادرست آن در محیطهای انسانی صدمات روحی شدیدی بر انسان وارد خواهد آمد (همان:ص26). «اصلاح املاء کودک با خط قرمز توسط معلم»، «چراغ قرمز هشدار دهنده برای رانندگان»، «سفید بودن پاکت شیر»،«رنگ آبی یا سبز روشن دیوارهای کلاس درس یا کتابخانه برای مطالعه بهتر» و«استفاده از پوشش سفید در عالم پزشکی و سبز برای بیماران» همه و همه ،مؤید این مطلب است که یک ارتباط تنگاتنگ بین نظام خلقت انسان و طبیعت وجود دارد. ولی در دنیایی ورای این طبیعت،«حقیقت» چیز دیگری است. حقیقتی که مولانا آن را اینگونه بیان می کند:
ندارد رنگ آن عالم ولیک از تابه دیده
چو نور ازجام رنگ آمیز این سرخ وکبود آمد

رنگ آبی:
 

آنجا که خداوند متعال فرمود:
«فالق الاصباح و جعل اللیل سکنا» (انعام:آیه96)؛ خداست شکافنده پرده صبحگاهان، و او شب را برای آسایش خلق قرار داد.
رنگ شناسان معتقدند: رنگ آبی تیره (رنگ شب)،‌ساختار آرامش و سکوت کامل دارد و تاثیر آرام بخشی در سیستم اعصاب بر جای می گذارد و فشار خون، نبض و تنفس را می کاهد و در عین حال بدن تجدید قوا می یابد (روانشناسی رنگها)، از این رو بعید نیست که یکی از دلایل تأکید اسلام برای تهجد و شب زنده داری نیز همین باشد. چرا که انسان در لباس شب از آرامشی بهره مند می شود که حتی اثرآن به معاش روز هم کشیده می شود. در اصل این رنگ یک رنگ مقدسی است که در بین مردم محترم شمرده می شود. گنبدها و مناره های آبی به مانند پلی بین زمین وآسمان محسوب می شوند (رنگ و تربیت:ص62).

رنگ زرد:
 

در سوره مبارکه بقره آیه 69 اشاره به درخواست قوم موسی شده است که:
«قالوا ادع لنا ربک یبین لنا ما لونها. قال: انه یقول انها بقره صفراء فاقع لونها تسر الناظرین»؛ گفتند از پروردگارت بخواه که رنگ گاو[که باید ذبح شود] را مشخص کند. خداوند فرمود: گاوی که به رنگ زرد خالص است به طوری که بینندگان را شادمانی و سرور می بخشد.
در عین حال در روانشناسی رنگها رنگ زرد نشاط آور و چشمگیر عنوان شده است و اثر آن به صورت روشنی و شادمانی و درخشانی ظاهر می شود(همان). رنگها در بسترهای مختلف معانی متفاوتی دارند، همچنان که در جای دیگری از قرآن کریم شراره های آتش به شتران زرد مو تشبیه شده اند، تا این زردی شدت و حِدّت شراره های آتش را به تصویرکشد ،و بر روان آدمی اثر گذارد.
«انها ترمی بشرر کالقصر کانه جملت صفر»؛(مرسلات:آیه32و 33) آن زبانه آتش مانند کاخی شراره می افکند گویی آن شراره (در بزرگی و رنگ) مانند شتران زرد موی است.
چنان که در دعایی از حضرت زهرا(سلام الله علیها) جهت درخواست نزول مائده آسمانی از خداوند برای خانواده اش آمده است که:
ان النبی دخل علی فاطمه(سلام الله علیها) فنظر الی صفار وجهها و تغیر حدقتا، فقال لها: یا بنیه، ما الذی اراه من صفار وجهک و تغیر حدقیتک؟ فقالت: یا ابه ان لنا ثلاثاً ما طعمنا طعاماً... .
پیامبر داخل شدند و دیدند که دخترشان روی زرد و چشمان بیمارگونه دارد. به او فرمودند: دخترم! چرا اینگونه ای؟ خانم حضرت فاطمه زهرا(سلام الله علیها) فرمودند: پدر سه روز است که من و خانواده ام چیزی نخورده ایم ...(بحارالانوار:ج43ص73؛ تفسیر رازی: ج1ص463؛ تفسیر فرات:ص199).
در سنت پیامبر اسلام( صلی الله علیه و آله) و ائمه اطهار(علیه السلام) به کفش سیاه و نعل زرد رنگ سفارش شده است، چنان که در روایتی از امام جعفر صادق(علیه السلام) وارد شده است که:
من السنه:الخف الاسود و النعل الصفراء (سنن النبی:ص132).
و از پیامبر اسلام( صلی الله علیه و آله) نقل شده است که:
بر تو باد به نعل زرد که چشم را جلا دهد و ذکر را سخت کند (محکم و قوی می کند) و غم را بر طرف نماید (حلیه المتقین:ص12و 13).
و از امام باقر نیز نقل شده است که:
کنا نلبس المعصفر فی البیت.
ما درخانه لباس زرد رنگ می پوشیم (سنن النبی:ص134).

رنگ سبز:
 

در مورد رنگ سبز نیز آیات زیادی وجود دارد، آنجا که فرموده است:
«الذی جعل لکم من الشجر الاخصر ناراً فاذا انتم منه توقدون (یس:آیه80)؛ آن خدایی که برای بهره برداری شما از درخت سبز (و تر وتازه)(2) آتش قرار داده است، تا وقتی که می خواهید برافروزید.
بنابراین کشاورزی در اختیار صنعت قرار می گیرد و در نتیجه سبز به سرخ تبدیل می شود(مجله نگاه حوزه) و همچنین در مورد لباس و تکیه گاه بهشتیان، درسوره مبارکه الرحمن آیه 76 فرموده است:
«متکئین علی رفرف خضرٍ و عبقری حسان؛ در حالی که بهشتیان بر بالش ابریشمی سبز و بساط زیبا تکیه زده اند.
همینطور در آیه 31 سوره کهف می فرماید:
«... یلبسون ثیاباً خضراً من سندس و استبرق...؛ و لباسهای سبز از حریر و دیبا می پوشند.
پس بی دلیل نیست که در دائره المعارف تشیع آمده است:
سبز، شعار حیات و زندگی است و اهل بهشت ،پیوسته زنده اند (دایره المعارف تشیع:ج9ص57).
بعلاوه، این رنگ نمایانگر عزم راسخ، پایداری و مقاومت در برابر تغییرات نیز می باشد(روانشناسی رنگها). مصداق این صبر و پایداری را در درختان سبز می بینیم. در سوره مبارکه الرحمان آیه 64 به رنگ سبز درختان بهشتی اینگونه اشاره شده است:
«مدهامَّتان؛ آن دو بهشت سبز پر رنگ و پر درخت، که ابتهاج(3)درختانش، به نهایت رسیده است(تفسیرالمیزان:ج9ص222).
و در دعای حضرت امیر(علیه السلام) این معنا از رنگ سبز درختان وارد شده است که:
فانبتنا به حدائق ذات بهجه...؛ پس به وسیله باران، باغهایی شادی آور و نشاط آور ایجاد کردیم...(موسوعه ادعیه: دعای روز دوم ماه از حضرت علی(علیه السلام).
و درجایی دیگر ایشان نگاه به سبزه و چمن را دعا و تعویذی برای درمان بیماریها دانسته اند و فرموده اند:
والنظر الی الخضره، نشره(نهج البلاغه:حکمت400).
امروزه دانشمندان رنگ سبز را برای درمان بیماریهای عصبی و اختلالات روانی بکار می برند و آن را خنک کننده ،تعدیل کننده نور خورشید ،مُسَکن و هیپنوتیک توصیف کرده اند. رنگ سبز در سیستم عصبی ،برای بی خوابیها و خستگیها موثر است. فشار خون را کم می کند و مویرگها را منبسط می سازد(دایره المعارف تشیع:ج9ص58).
عده ی بسیاری از سادات در عصر حاضر به نشانه ی انتساب به خاندان پیامبر، عمامه سبز یا لباس سبز می پوشند؛ شال سبز به گردن می اندازند(همان)؛زیرا روایات در این زمینه موجود است که:
وکان یعجبه الثیاب الخضر.
پیامبر گرامی اسلام( صلی الله علیه و آله)، از لباس سبز خوششان می آمد(سنن النبی:ص20؛ محجه البیضاءص140).

سیاه و سفید:
 

«... و من الجبال جدد بیض و حمر مختلف الوانها و غرابیب سود»؛(فاطر:آیه 27) ... و از کوهها نیز راههایی را خلق کرد؛ سفید و سرخ و به رنگهای مختلف و به رنگ کاملاً سیاه.
طبق این آیه، کوهها به رنگ سفید خالص نیستند؛ چنانچه در علم روانشناسی رنگها آمده است که:
رنگ سفید کامل، حتی در مدت کم، قدرت دید را (به علت خستگی اعصاب وعضلات چشم) تغییر داده و دچار حوادث حاد و مزمن می کند، که در صورت مداومت ممکن است تا مرحله ایجاد کوری پیش رود، مانند تماس طولانی با برف، یا منبع نور شدید طبیعی یا مصنوعی (آیین بهزیستی اسلام:ص75).
و در ادامه این آیه می فرماید:
«ومن الناس و الدواب و الانعام مختلف الوانه کذلک انما یخشی الله من عباده العلماء ان الله عزیز غفور»؛(فاطر:آیه 28) و همچنین آدمیان و جانوران و چارپایان را به رنگهای مختلف آفریدیم، و از جمله بندگان خدا، تنها دانایان از او بیم دارند و خدا نیرومند و آمرزگار است.
بدین معنا که بعضی از حیوانات و انسانها نیز مثل کوهها و میوه ها دارای رنگهای مختلف هستند، بعضی سفید، بعضی سرخ و بعضی سیاهند و مختصر در این سه رنگ هم نیستند(تفسیر المیزان:ج17ص65).
«... لتعارفوا...»؛(حجرات:آیه13) صرفاً به خاطر این که با این اختلاف رنگ و...، مردم یکدیگر را بهتر بشناسند.
درآیاتی از قرآن کریم تضاد بین رنگها به عنوان نشانه قرارگرفته است:
«...وکلوا واشربوا حتی یتبین لکم الابیض من الخیط الاسود من الفجر...»؛(بقره:آیه187).
این آیه حکایت از این دارد که خط سفید و سیاه مرزی و مشخص است که می تواند نشانه آشکاری از فجر برای بندگان باشد. حتی در آیاتی، سیاهی و سپیدی چهره انسانها در قیامت هم علامت است:
«یوم تبیض وجوه و تسود وجوه فاما الذین اسودت وجوههم اکفرتم بعد ایمانکم فذوقوا العذاب بما کنتم تکفرون و اما الذین ابیضت وجوههم ففی رحمه الله هم فیها خالدون(آل عمران:آیات 106 و107)؛ روزی بیاید که گروهی روسفید و گروهی روسیاهند. اما سیه رویان را نکوهش می کنند ،که چرا بعد از ایمان آوردن بازکافر شدید. پس اکنون بچشید عذاب خدا را. اما روسفیدان در بهشت که محل رحمت خداست در آیند و در آن همیشه متنعم می باشند.
علامه طباطبایی(رحمه الله علیه) در تفسیر المیزان در ذیل این آیه می فرماید:
چون مقام، مقام کفر و ناسپاسی در برابر نعمتهای الهی است و کفران نعمت هم خیانتی است که موجب انفعال و خجالت صاحبش می شود. لذا خدای متعال در ذکر عذاب آخرتی اینگونه افراد آن را که با خجالت و انفعال مناسب می باشد، یادآوری نموده است، یعنی از سیاه شدن چهره گناهکاران نام برده است ـ که در دنیا هم سیاه شدن چهره را کنایه از همین خجالت می دانند ـ .
همچنین در طرف مقابل که ثواب شاکرین را ذکر می فرماید موضوع سفید شدن چهره را تذکر می دهد که آن هم مناسب با مقام شاکران است ،همانطور که در دنیا نیز سفیدی چهره را کنایه از خشنودی و راضی بودن می دانند (تفسیرالمیزان:ج3ص610).
به همین دلیل در دعایی که از امیرالمؤمنین ( علیه السلام)هنگام وضو گرفتن وارد شده است ،می خوانیم:
اللهم بیض وجهی یوم تسود فیه الوجوه و لا تسود وجهی یوم تبیض فیه الوجوه.
که نشانه از همان بهجت و سرور و خوف و خجلت است.سفید، روشن ترین رنگها و نمادی از شادی و نشانه ای از صلح و صفا و تسلیم، و کنایه از پاکی و بی آلایشی و فضیلت و بزرگواری است، و سیاه، تیره ترین رنگها در مقابل سفید، و نشانه هیبت و وقار، و شعار حزن وعزا می باشد(دائره المعارف تشیع:ج9ص193 و451). همچنان که در دعای 49 صحیفه سجادیه آمده است:
اللهم فانی اتقرب الیک بالمحمدیه الرفیعه و العلویه البیضاء و اتوجه الیک بهما ان تعیذنی من شر کذا و کذا... .
همانا به واسطه مقام رفیع پیامبرت و مقام سفید و نورانی علی(علیه السلام) به سوی تو نزدیکی می جویم و به واسطه آن دو بزرگوار به تو توجه می کنم؛ اینکه مرا پناه دهی از شربدیهاو... .
تعبیر به ولایت یا درجه والای حضرت امیرالمؤمنین، علی(علیه السلام) کنایه از فضیلت و بزرگواری اوست. روزهای 15و 14و 13 در هر ماه را ایام الابیض نامند؛ چون ماه در این شبها از اول تا آخر شب، طالع است (دایره المعارف تشیع:ج9ص194؛ سفینه البحار:ج1ص116).
در مورد رنگ سفید در سوره مبارکه صافات، آیات 45و 46 آمده است:
«یطاف علیهم بکاس من معین بیضا لذه للشاربین؛ به معنای جام شرابی ذلال و صاف که برای نوشندگان لذت بخش است، و آن را بر بهشتیان دور می چرخانند.
یا در مورد معجزات حضرت موسی، در سوره مبارکه شعراء آیه 33 ذکر شده است:
«و نزع یده فاذا هی بیضاء للناظرین»؛ همه دیدند که دستش سفید و تابان از گریبان بیرون آمد.
این ویژگی برای رنگ سفید به این دلیل مطرح می گردد که اشیاء سفید در محیط به خصوص در تاریکی، حکم منبع نوری را دارند که اطراف خود را روشن می کنند(آیین بهزیستی اسلام:ج2ص88).
در جایی دیگر بر خلاف معانی سابق آمده است که یعقوب از کثرت اندوه و حزن از دیگران روی بگردانید و گفت:
«وتولی عنهم و قال یا اسفی علی یوسف و ابیضت عیناه من الحزن فهو کظیم»؛(یوسف:آیه84) وا اسفا، بر فراق یوسف عزیزم! و از گریه و غم، چشمانش سفید گشت.
همانطورکه پیش از این ذکر گردید، این رنگ، سمبل خلوص، عفت، پارسایی، عصمت، بی گناهی و حقیقت و مهمتر از همه صلح و پایان جنگ می باشد (رنگ و تربیت:ص87).
"استحباب پوشیدن لباس سفید در نماز" و همچنین "پوشیدن لباس سفید احرام در مراسم حج"،شاید به همین دلیل باشد و از طرف دیگر امروزه ثابت شده است که رنگ سفید کفن، از شدت نفرت و کراهت وحساسیت روحی زندگان نسبت به اجساد مرده و بی جان، می کاهد، و اثرات مطلوبی در روح میت دارد (آیین بهزیستی اسلام2: ص155 و156؛ سفینه البحار:ج1ص116)، به طوری که در روایتی از حضرت رسول( صلی الله علیه و آله) به انتخاب کفن سفید برای مردگانمان و لباس سفید برای خودمان سفارش شده ایم، و خود ایشان نیز بیشتر لباس سفید می پوشیدند؛ «وکان اکثر ثیابه بیاض و یقول البسوها احیاکم و کفنوا موتاکم»؛(به شماره 198رجوع شود).
و اما از جمله آیاتی که به رنگ سیاه پرداخته است، سوره نحل آیه58 است، که خداوند می فرماید:
«واذا بشر احدهم بالانثی ظلّ وجهه مسوداً و هو کظیم؛ هنگامی که به یکی ازآنها خبر دختر زادن همسرش را می دهند از خشم چهره اش سیاه می شود.
و در مورد افرادی که مرتباً مرتکب گناه می شوند در سوره یونس آیه 27 می خوانیم:
«...کانما اغشیت وجوههم قطعاً من اللیل مظلماً...»؛ گویی صورت آنها را پاره های تاریک شب پوشانیده است... .
و همچنین از آنجایی که وضع گیاهان خشک و مرده بازگو کننده فنای دنیاست، با رنگ سبز سیر متمایل به سیاهی مطرح می شود.
«فجعله غثاءً احوی»؛(اعلی:آیه 5) سپس خداوند آن را خشک و سیاه قرار داد (تفسیر نمونه:ج26ص387).
در این رابطه امام علی (علیه السلام) می فرماید:
ما من عبد الا و فی قلبه نکته بیضاء فاذا ذنباً خرج فی النکته سوداء، فان تاب ذهب ذلک السواد و ان تمادی فی الذنوب زاد ذلک السواد حتی یغطی البیاض فان غطی البیاض لم یرجع صاحبه الی خیر ابداً.
هر بنده ای، در دلش نقطه سفیدی است که چون گناهی کند، خال سیاهی در‌آن پیدا شود. سپس اگر توبه کند، آن سیاهی برود و اگر به گناه ادامه دهد، به آن سیاهی اضافه شود، و تا جایی که روی سفیدی را بپوشاند، و وقتی سفیدی پوشیده شد، دیگر هرگز صاحب آن دل ،به سمت خیر نمی رود(اصول کافی:ج3ص375).
البته رنگ سیاه ،دارای اثرات مثبتی نیز می باشد، که حتی ضروری و لازم به نظر می رسد. از آنجا که این رنگ تحریکات روحی را تخفیف می دهد و رنگی صامت و غیر محرک است، لذا نه تنها وسیله توجه دیگران نمی شود ،بلکه کمک به انصراف و عدم توجه نیز می کند(آیین بهزیستی اسلام:ج2ص146). استفاده از حجاب در بانوان در واقع از این اصل تبعیت می کند که باعث عدم توجه جنس مخالف می گردد(رنگ و تربیت:ص79).
همچنین انتخاب فطری سیاه پوشی در مقام عزا، در حقیقت سمبل فقدان شوق و ذوق بوده و شخص با اختیار کسوت سیاه ،در حقیقت عملاً می خواهد به دیگران اعلام کند که آمادگی برقراری روابط گرم اجتماعی و یا دوستی تحت این شرایط را ندارد(آیین بهزیستی اسلام:ج2ص141؛ سفینه البحار:ج1ص670).
اقدام همگانی جهت سیاه پوشی، در سوگ ائمه اطهار واولیای الهی از طرف مسلمانان، می تواند در زنده نگه داشتن خاطره فجایع دشمنان اسلام و ظلم و ستم جباران و ستمگران، و رسوا ساختن آنها از یک طرف ،و احیاء یاد بود فداکاری ها و از خودگذشتگی های بزرگان از طرف دیگر، منشا اثر واقع شود. البته این سیاه پوشی به قصد و نیت تعظیم شعائر الهی است که اثر و ارزش حقیقی پیدا می کند.
پس رنگ سیاه به خاطر فقدان بازتاب نور همیشه و در همه جا آثار شوم و نامطلوب در زمینه روحی انسان برجا نمی گذارد؛ بلکه در مواردی (مثلاًً در عالم هنر)، همانقدر ارزش و اثر پیدا می کند، که سکوت در لا به لای اصوات و الحان موسیقی (آیین بهزیستی اسلام: ج2ص149)!!
در مورد مذمت رنگ سیاه روایات معتبری وارد شده است، از آن جمله فرمایش امام صادق ( علیه السلام)است:
کان رسول الله( صلی الله علیه و آله) یکره السوداء الا فی ثلاثه: العمامه و الخفّ والکساء.
رسول خدا در پوشیدن چیزی به رنگ سیاه اکراه داشت، مگر سه چیز: عمامه، کفش، عبا (سسن النبی:ص130 ـ 131).
و در مورد مدح رنگ سیاه ،وارد شده است که:
قال رسول الله( صلی الله علیه و آله): احب خضابکم الی الله الحالک(4)
خداوند رنگ سیاه را برای خضاب بیشتر دوست می دارد (بحارالانوار:ج76ص98؛ثواب العمال:ص20).
و یا در ورایتی به نقل از امام صادق ( علیه السلام)آمده است:
ان رجلا دخل علی رسول الله ... و قد خضب بالسواد فضحک الیه فقال هذا احسن من ذاک و ذاک.
مردی در حالی که ریشهایش را به رنگ زرد، و برای بار دوم به رنگ قرمز حنا ،و برای بار سوم به رنگ سیاه خضاب کرده بود، نزد رسول خدا آمد، و ایشان کار او را پسندیدند، و بار سوم به او خندیدند و گفتند: این رنگ برای خضاب از دو رنگ قبل بهتر است(بحارالانوار:ج76ص99) (5)

رنگ قرمز:
 

در میان کلماتی که در سوره مبارکه فاطر آیه 27 آمده است، کلمه حمر به معنای رنگ قرمز دیده می شود:
«و من الجبال جدد بیض و حمر مختلف الوانها و غرابیب سواد»؛ و از کوهها نیز راههایی به رنگ سفید و سرخ و رنگهای مختلف و همچنین کاملاً سیاه خلق کرد.
زیرا در ترکیبات شیمیایی عناصرتشکیل دهنده کوهها و سنگها رنگهای مختلف مانند سیاه، سفید، خاکستری، آبی، بنفش و حتی قرمز وجود دارد.
آزمایشاتی که بر روی افراد متفاوت انجام داده اند و آنها را وادار به تفکر به رنگ قرمز سیر کرده اند، نشان داده است این رنگ، سیستم عصبی را تحریک می کند؛ یعنی فشار خون را بالا می برد و تنفس و ضربان قلب را سریع تر میکند. لذا رنگ قرمز از لحاظ تاثیری که بر سیستم اعصاب دارد یک عامل محرک به شمار می آید و معنای فیزیولوژیک آن، داشتن آرزوهای بسیار، شور و شوق زندگی و تهور و قدرت اراده است(روانشناسی رنگها:ص21).
کاربردی که از رنگ قرمز در روایات شده است، کما بیش با این معنا سازگار است، مانند: "الموت الحمر" به معنای "مرگ سرخ" که همان کشتار و خونریزی و مرگ سخت و خونین است ( نهج البلاغه : خطبه 101) یا "یوما احمر " به معنای " روز سرخ "، که همان روز قتل و غارت و انواع سختی ها است(نهج البلاغه: خطبه71)، و" یا احمر الباس"، که کنایه از سخت شدن کارزار جنگ است(نهج البلاغه:نامه9). در فرهنگ ملت و عرف ما نیز رنگ سرخ نشانه شهادت و خون دادن در راه حق است. البته قرمز در روایات به معانی دیگر هم به کار فته است .مانند:"حمرالنعم"به معنای گشتران سرخ مو" که منظور، بهترین چارپا و زیور دنیاست و یا "کبریت احمر "به معنای کبریت روشن و سرخ، که منظور اکسیر کمیابی است که کیمیاگران در پی آن هستند.
در هر صورت آنچه از سنت رسول خدا در این زمینه به ما رسیده کراهت ایشان در استفاده از رنگ قرمز برای لباس بوده است، مگر در اعیاد و در روز جمعه و برای جشن و شادمانی که علت آن را می توان در تاثیر این رنگ بر روان آدمی جستجو کرد.(سنن النبی:ص133 ـ 135 ـ 137) و استفاده ایشان در زمینه هایی خاص از این رنگ به همان معنا بر می گردد. مانند اینکه در کافی از امام صادق ( علیه السلام) نقل شده است:
کان فی منزل رسول الله(صلی الله علیه و آله) زوج حمام احمر.
در خانه رسول خدا یک جفت کبوتر قرمز رنگ بود، و ایشان از آنها نگهداری می کردند(سنن النبی:ص138 ـ 143).
زیرا در روایت دیگری از امام صادق ( علیه السلام) در کتاب مکارم الاخلاق آمده است که:
لیس من بیت نبی الا و فیه حمام، لان سفهاء الجن یعبثون فی البیت، فاذا کان فیه حمام عبثوا بالحمام و ترکوا الناس.
درخانه همه انبیا، کبوتر نگهداری می شده است ؛زیرا سفیهان جن، همواره با کودکان خانه بازی می کنند و آنان را به خود سرگرم می کنند، و اگر کبوتر درآن خانه باشد، جنیان با کبوتران مشغول می شوند و دیگران را رها می کنند (سنن النبی:ص138 ـ 142).
حال این سؤال پیش می آید که چرا کبوتران قرمز؟ شاید بشود اینگونه گفت که اگر کبوتران قرمز رنگ باشند، به دلیل جاذبیت و محرک بودن این رنگ موثر واقع شوند و جلب توجه بیشتری کنند.

رنگ کبود:
 

رنگ ازرق یا کبود، یکی دیگر از رنگهایی است که در قرآن کریم از آن یاد شده است. این رنگ منفورترین رنگها در نزد عرب محسوب می شود. مخصوصاً اگر رنگ چشم کبود باشد ؛زیرا اعراب به دشمن خود می گویند:"ازرق العین" یعنی "چشم کبود". در تفسیر المیزان علامه طباطبایی(رحمه الله علیه) در ذیل آیه 102 سوره طه آمده است که:
«یوم ینفخ فی الصور و نحشر المجرمین یومئذ زرقا"؛ روزی که در صور دمیده می شود و گناهکاران را در آن روز با چشم کبود محشور می کنیم.
مراد به ازرق، محشور شدن مجرمین و گناهکاران به صورت کور در قیامت است ؛زیرا وقتی چشم بیناییش را از دست می دهد کبود می شود(تفسیرالمیزان:ج14).
پس کبودی چشم علامتی برای گناهکاران است .التبه ممکن است از شدت تشنگی نیز چشم و یا بدن کبود شود، هم چنان که در کتاب العرب این نکته ذکر شده است.
در بیانات ارزنده ای امام صادق ( علیه السلام) به مفضل، به معنای مثبتی از این رنگ اشاره شده است، و ایشان اینگونه فرموده اند:
فکر فی لون السماء و ما فیه الصواب التدبیر،فان هذا اللون اشد الالوان موافقه للبصر و تقویه حتی ان من صفات الاطباء لمن اصابه شیاً اضر ببصره ادمان النرّ الی الخضره و ما قرب منها الی السواد و قد وصف الحذاق منهم لمن کل بصره الاطلاع فی اجانه خضراء مملوه ماءاً فانظر کیف جعل الله جل و تعالی ادیم السماء بهذا اللون الاخضر الی لیمسک الابصار المنقلبه علیه فلا ینکا فیها بطول مباشرتها له...
در رنگ آسمان خوب فکر کن؛ که موافق ترین رنگهاست برای تقویت دیده و نور چشم، تا آنجا که اطبا می گویند: اگر کسی ضعف بینایی داشته باشد باید مرتب و پیوسته در تغار کبود رنگی نگاه کند که پر از آب است. پس فکر کن که چرا خداوند رنگ آسمان را به رنگ سبز مایل به سیاه(کبود) قرار داده است، که مکرر نگاه کردن به آن بر چشمها ضرر نرساند (بحارالانوار:ج3ص111؛آیین بهزیستی اسلام:ج2ص83).

حاصل کلام:
 

از تأمل در آیات و روایات به وضوح به دست می آید که:
رنگها حسن و قبح ذاتی ندارند و هر رنگ دارای جنبه های روانی مثبت و گاه منفی در بسترهای متفاوت می باشد. قرآن انطباق وحی با واقعیت است و فطرت انسانی، با کلام خداوند متعال ،همواره یکسو و هم جهت است. بهترین رنگها از جانب خداوند متعال در قرآن کریم (سوره مبارکه ی بقره: آیه138) اینگونه معرفی شده است:
«صبغه الله و من احسن من الله صبغه و نحن له عابدون»؛ بهترین رنگها رنگ خدایی است و ما برای او بنده ایم.
امام صادق ( علیه السلام) در این زمینه می فرماید:
الصبغه هی الاسلام؛ آن رنگ آمیزی اسلام است(اصول کافی:ج3ص23).
و بندگی ما تنها رنگ خدایی معنا دارد و بس.

ـ سخن آخر
 

اگر چه بحث در زمینه آفرینش شگفت رنگها، صاحبان فکر را به سوی صانع متعال می کشاند، و دنیا طلبان را نیزمدهوش خود می سازد و ارتباط آنان را با عالم بالا قطع می کند، لیکن به یاد داشته باشیم که از تعلق رنگها خارج شدن و به رنگی های معنوی دل سپردن خود بهترین نوع رنگ گرفتن است. که البته این نیز، مقوله ای دیگر است و از خداوند توفیق درک این مقام را می طلبم.

پی نوشت ها :
 

1ـ دانش آموخته حوزه علمیه خواهران قم
2ـ در بین مفسرین معروف است که مراد دو درخت مَرخ و عُفار است ،که وقتی به هم ساییده شوند مشتعل می گردند. در حالیکه این دو شاخه تر و تازه هستند (ترجمه تفسیرالمیزان:ج17ص177).
3ـ شادی آور بودن
4ـ الشدید السواد
5ـ وشاید به این دلیل باشد که استفاده از رنگ سیاه برای خضاب انسان را جوانتر و زیباتر می کند.
 

$کتاب نامه
1. آئین بهزیستی اسلام، دکتر احمد صبور اردوبادی، چاپ سوم، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1368.
2.کافی، مرحوم کلینی، ترجمه حاج سید جواد مصطفوی، تهران: دفتر نشر فرهنگ اهل بیت.
3. بحارالانوار، علامه مجلسی، 110جلد، موسسه الوفاء بیروت ـ لبنان، 1404ه‍ ق.
4. تفسیر المیزان استاد علامه طباطبایی، ترجمه موسوی همدانی، ناشر: بنیاد علمی فکری طباطبایی،ج17 از دوره 20 جلدی، 1363ش.
5. تفسیر رازی، ابوالفتوح رازی به کوشش و تصحیح محمد جعفر یاحقی و محمد مهدی ناصح، بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، 1376ش.
6. تفسیرفرات، ابوالقاسم فرات بن ابراهیم بن فرات کوفی، تصحیح محمد کاظم، انتشارات: سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، تهران:1410ه‍ .
7. تفسیر نمونه، آیت الله مکارم شیرازی، چاپ 25، دارالکتب الاسلامیه،1381.
8. حلیه المتقین، محمد باقر مجلسی، ناشر: موعود اسلام.
9. دائره المعارف تشیع، حاج سید جوادی و خرمشاهی و خانی، چاپ اول، نشر محبی، 1381.
10. رنگ و تربیت، مهدی علی اکبر زاده، چاپ دوم، انتشارات میشا، چاپ سعید نو.
11. روانشناسی رنگها، لوشر، ترجمه ویدا ابی زاده، چاپ چهاردهم، ناشر: درسا، محل نشر:خوشه، 1378.
12. سفینه البحار، شیخ عباس قمی، تقدیم و اشراف: علی اکبر الهی خراسانی، ناشر: بنیاد پژوهشهای اسلامی آستان قدس رضوی، چاپ اول، 1416ه‍ .
13. سنن النبی، علامه محمد حسین طباطبایی، ترجمه حامد رحمت کاشانی، نشر پیام عدالت.
14. نهج البلاغه، سید رضی.
منبع: دوفصلنامه حدیث اندیشه شماره

واژه های تلفن همراه (4)

واژه های تلفن همراه (4)
MMS یک نوع سرویس ارسال پیام بسیار پیشرفته که امکان ارسال متون ساده به همراه فیلم ویدیویی و صدا را به کاربر می‌دهد.
One Touch Dialing با استفاده از این قابلیت می‌توانید به هر یک از دکمه‌های عددی روی گوشی موبایل (در مجموع ده دکمه) برنامه بدهید که تنها با فشردن هر یک از آن‌ها، شماره ذخیره شده در آن را شماره‌گیری کند. این قابلیت به Fast Key نیز معروف است.
PICTURE MESSAGING یک قابلیت برای ارسال پیام‌های SMS که امکان ارسال تصاویر گرافیکی ساده را به همراه SMS می‌دهد.
PIN کد شناسایی شخصی یا Pin Code، یک کد چند رقمی است که از سیم‌کارت تلفن‌همراه در مقابل استفاده غیر‌مجاز محافظت می‌کند.
Phone Book فهرست تمامی اسامی و شماره تلفن‌هایی که روی حافظه گوشی تلفن یا روی سیم‌کارت گوشی ذخیره می‌شوند. تعداد شماره‌هایی که می‌توان روی حافظه گوشی ذخیره کرد ثابت است و به گوشی مورد نظر بستگی دارد. اما تعداد شماره‌های قابل نگهداری روی سیم‌کارت گوشی به شبکه سرویس‌دهنده بستگی دارد.
POLYPHONIC RINGTONE گوشی‌هایی که می‌توانند در یک لحظه چند نت را به صورت همزمان بنوازند و با این کار جلوه بسیار طبیعی‌تری به موسیقی می‌دهند.
PUK یا کد سد شکن شخصی، معمولا یک کد هشت‌رقمی است که برای تغییر کد محافظ PIN استفاده می‌شود.
REAL TONE موسیقی‌ یا زنگی که به صورت طبیعی (به‌عنوان مثال با فرمت MP3 ) پخش می‌شود.
Roaming امکان استفاده از تلفن‌همراه برای مکالمه، ارسال و دریافت پیغام‌های متنی و اطلاعات، در ‌زمانی‌که شخص به‌طور فیزیکی خارج از مرزهای جغرافیایی شبکه سرویس دهنده باشد و از سرویس یک شبکه دیگر استفاده کند. گستردگی این خدمات به توافقات بین شبکه‌های ارائه دهنده سرویس و خصوصیات ارتباطی خود گوشی بستگی دارد. آیکونی با نام ERI بر روی صفحه نمایش تلفن‌همراه، استفاده شدن یا نشدن قابلیت رومینگ را نمایش می‌دهد.
RINGTONE COMPOSER نرم‌افزاری که در داخل برخی گوشی‌های تلفن‌همراه قرار دارد و به کاربر امکان می‌دهد با واردکردن یک‌سری حروف و اعداد، آهنگ‌های مورد نظر را برای استفاده در تلفن همراه خود بسازد.

SIGNAL STRENGTH METER یک متغیر نمایشگر که روی صفحه نمایش تلفن ظاهر می‌شود و میزان توان نسبی سیگنال دریافتی را نمایش می‌دهد.
SCROLL KEYS دکمه‌های جهت‌دار که برای حرکت بین منوهای یک گوشی مورد استفاده قرار می‌گیرند.
SIM CARD سیم‌کارت یا Subscriber Identity Module Card در حقیقت یک مدار فلزی بسیار کوچک است که در داخل گوشی تلفن همراه قرار می‌گیرد. این مدار فلزی شامل یک پردازنده و حافظه برای ذخیره‌سازی اطلاعات کاربر مثل PIN Code، مشخصه کاربر، پیغام‌های متنی و شناسه‌کاربری شخص است.
Short Message Sending SMS پیغام‌های کوتاه متنی که توسط دو گوشی تلفن‌همراه قابل ارسال و دریافت است.
Soft key یک دکمه که دسترسی به قابلیت‌های گوشی و جابه‌جایی بین آن‌ها را ساده‌تر می‌کند.
T9 متن روی 9 دکمه. این قابلیت همچنین به نام پیشگوی ورودی لغات نیز شناخته می‌شود. هنگامی که این قابلیت روشن‌است، با‌فشردن هر حرفی که وارد می‌شود، تعدادی کلمه با معنی متناسب با آن ارائه‌می‌شود تا کاربر با انتخاب کلمه مورد‌نظر خود از میانآن‌ها، سریع‌تر کلمات را وارد کند. البته منبع لغات مورد استفاده برای این قابلیت شامل کلمات انگلیسی می‌شود.
UMTS یا سیستم تلفن همراه بین‌المللی نام دیگری برای فناوری یا استاندارد 3G است.
Voicemail پیغام صوتی به کاربر امکان می‌دهد در صورتی که در دسترس نیستید یا دستگاه شما خاموش است، پیغام‌های صوتی را از سوی تماس‌گیرنده‌ها دریافت کنید. معمولا این سرویس از سوی شبکه مخابراتی قیمت‌گذاری می‌شود و ممکن است رایگان نباشد.
Voice recognition تشخیص صدا. قابلیتی که برخی گوشی‌های تلفن‌همراه را قادر می‌سازد نوع بیان برخی کلمات را تشخیص دهند و کاربر می‌تواند با این قابلیت تلفن خود را از طریق گفتن فرامین، کنترل کند. از این قابلیت معمولا برای شماره‌گیری از طریق صدا‌کردن نام افراد استفاده می‌شود.
Wireless Application Protocol WAP یک پروتکل ارتباطی است که تلفن‌های همراه را قادر می سازد به سرویس‌‌ها و اطلاعات روی وب دسترسی پیدا کنند. این اطلاعات تنها توسط گوشی‌های دارای این قابلیت
(WAP-Enabled) و برای دیدن موضوعاتی همچون اخبار مورد استفاده قرار می‌گیرد.
WCDMA یا Wideband Code Division Multiple Access یک استاندارد تعامل هوایی است که تلفن‌های نسل سوم را قادرمی‌سازد از سرویس‌های چندرسانه‌ای و سرویس‌های دیگری که نیازمند پهنای‌باند زیادی هستند، بهره‌مند شوند.